پيام

مختار تندر
91/5/11

+ گاهي دلم مي خواهد وقتي بغض مي کنم... خدا از آسمان به زمين بياد... اشک هايم را پاک کند... دستم را بگيرد و بگويد: اينجا آدما اذيتت ميکنن... بــيـــا بــــــريــــــــم...

باغ آرزوها 97/3/8

منم ميخوام پياده شم..:(

همه كه ميخواييم پياده بشيم...پس كي كرايه رو حساب كنه!!!

چشم...من همه رو حساب ميكنم گل يخ...دستور بدين...

کلاً همه با هم دنگي حساب ميکنيم..:)

راننده لازم نكرده رفيق باشه نوبهار خانم...خودم حساب ميكنم...

شما همه خانم هستين پرپر خانم...من وظيفمه كه حساب كنم...قبول؟؟؟

خانم مهندس، من كه گفتم حساب ميكنم...دنگي هم شد، دنگ شما رو من ميدم...

افرين نوبهار خانم...

انشالله مهندس آينده هستين...آمين

منم قصد پياده شدن دارم هر وقت واستاد خبرم كنيد

من تابع جمعم جناب تندر..همه راضين ديگه..پاي خودتون:)

آره هانا..فاطمه..منم ميخوام پياده شم..رسيديم؟

ما توحركت پياده ميشيم سيده هانا!!!

چشم پرپر خانم...

عجب شهامتي دارين ها آدم تو حركت پياده شه درب و داغون ميشه كه...مي ارزه؟

نوبهار موافقم..منم ميام نمايشگاه..بريم...

آخ آخ خانم مهندس ياد روزهاي كودكي افتادم كه همش عموم توپمون رو پاره ميكرد...

فاطمه چرا خشونت به خرج ميدي؟ خب داريم ميريم ديگه...:))

آره سيده هانا، مي ارزه...اين دنيا چه ارزشي داره كه نيرزه!!!

من ايستگاه بهشتي پياده ميشم نوبهار خانم...ديييييييييي

فعلا همينجا خوبه نوبهار خانم...باشه؟؟؟

تازه توپمون کجا بود..؟؟؟؟//متشکرم جناب تندر..:)هانا جان اين اتوبوسه مثل اينکه اصلاً امنيت نداره..بيا سوتشو بکشيم بريم پايين!!:دي

منظورم اين بود كه به درب و داغون شدن مي ارزه تو حركت پياده شيم يانه ...حالا كجا پياده شيم؟

دنيا امنيت نداره پرپر خانم...نه!!!

بارون شما پياده نميشين؟؟؟

مشكل اين جاست كه نگه نمي داره مامان مينا...راستي حالتون خوبه مينا خوبه؟ كم پيداست

همه بهشت پياده ميشيم...قبول؟؟؟

آجي تو نبايد پياده بشي!!!

آهان..حالا ميشه توپمونو پاره نکنين اجازه؟! ديگه تکرار نميشه...:دي

دنيا امنيت نداره ديگه..بله..

وايي رانندمون شد باروون خانم...خدا به خير كنه باقي مسافرهارو...ما خوب شد پياده شديم

مگه ما رو تو بهشت راه مي دن ؟!! البته جسارت نشه دوستان رو راه مي دن بنده رو نه

خانم مهندس، توپ رو چكار كردين؟؟؟

منم فاطمه..از صبح تا حالا اينجوريم..تازه امروز زدم به يه ماشيني سپرش در رفت..اعصابم کلي خورده..:(

چرا حوصله ندارين خانم مهندس؟؟؟

همه بهشتيم انشالله سيده هانا...خدانكنه نوبهار...فدا سرتون پرپرخانم...چرا پاره كردين خانم مهندس؟؟؟

راننده كجا رفتن؟؟؟

واي حالا جواب بابامونو چي بديم اجازه..ديگه توپ نمي خره واسمون..:دي

نه آجي!!!حق نداري پياده بشي!!!

خانم مهندس، توپ رو بده بچه ها...پارش نكن...ديگه پول نداريم بخريم...

راننده هم برگشت...عجب راننده ي بداخلاقي!!!

من با فشاراي روحي امروز احتمالا زودتر از بقيه پياده شم!:))) مامان مينا جونم خواهش مي كنم... اسمتونم ياد نمي گيرم ها! شما كه خبر دارين داشتم درس مي خوندم مثلا! مينا كجاس؟

مرسي خانم مهندس...بمونين شما هم بازي كنين...دروازبان هستين...

مينا هم همين اطرافه و داره ميبينه...من ميدونم

عجب!!! يارها دارن كم ميشن...

آره خدايي...منم بارون ميخوام...

منم دارم ميرم کم کم..التماس دعا دوستان..خدا حافظ...

http://mohamade250.parsiblog.com/Feeds/6527803/

مينا جديدا بي معرفت شده!....نوبهار جان منم خيلي بارون مي خوام ....خانوم مهندس هم نموند من مي تونم دروازه وايستم تجربه دارم

عجب حساب كتابي!!! ايول با اين حساب دقيق...با چرتكه بود؟؟؟

خب راست گفته محمدجان...چرا تنهاش گذاشتي؟؟؟

باشه سيده هانا...شما دروازه...

شبتون بخير پرپرخانم...

خب...........بيا فيدم...يه لايكي بازنشر نظري چيزي بده تا بگم.:)))