چم مهر
دل من و هوای تو... هوا آرام...شب خاموش و اتاقم پر از نبودنهای تو... دوری از چشمانم و تمام قلبم در اسارت تو... از باتو بودن بی حضور تو حرف می زنم... هستی اما نیستی و من بر بال بادها بسوی تو می آیم... خط خطی می کنم واژه ها را و کوتاه برایت می نویسم؛ تمام قلبم تورا صدا می زند...
آدم یک بودن است و انسان یک شدن... صحبت از مرگ انسانیت است... انسانیت واژه ی فراموش شده ی این روزها... ما را چه شده است!!! انسانیت کجا به خواب رفته است! پشت کدام کوه جا مانده است که ما از کاهها، کوهها ساخته ایم... پشت نام ها و نشان ها!؟پشت القاب و عناوین!؟ پشت قصرها و تاج هایی که من را ساخته اند!؟ من!!! غرق در خود شدیم...غرق در گرداب دنیا... انسانیت ما خفته در خواب...بیدارش کنیم...
سالهاست در کوچه های خاکی روستایمان خبری از خنده و شیطنت های کودکانه نیست... چراغی که حکم وای فای داشت، خاموش شده... و هیچ نشانی از توپ های چندلایه پلاستیکی رها در زمین های خاکی نیست... آسمان آبی، رودخانه ی پرآب و کمی جلوتر تپه و درختی که دیگر نیست... یادش بخیر نیمکت های چوبی کلاس اول... کوچه های روستا سخت دلتنگ شادی های کودکانه هستند و ما دلتنگ کوچه های ساده ی قدیمی... کوچه هایی که پر از آوازصبحگاهی خروس ها و گنجشکان بودند... پر از دوندگی مرغ ها... و پر از صدای بلبلانی که در نزدیکی جوی آب خانه گزیدن... و دیگر هیچ... صد حیف که آنچه از آن روزهای پرهیاهو بجا مانده است چیزی جز نگاه های برخواسته از افسوس و دریغ نیست...
عـاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است تـن بـی سر عجبـی نیست رود گـر در خاک سـر سربـاز ره عشـق بـه پیکـر عجب است آسمانی شدنت مبارک محسن جان قهرمان ما تویی دلاور
غیر قانونی از مرزهای ذهنم عبور میکنی... به خیالم پا می گذاری... و در قلبم ساکن میشوی... مسافر بی مجوز !!! من اخراجت نمیکنم... سال هاست تمام من مستعمرهی توست !!! من همانم که به جز عشق ندانم نتوانم بسپارم به کسی دل چون دلم می خواهد... ...و چقدر سخت است که این عزیزترین عید را بدون آن عزیزترین غایب از نظر بگذرانیم... اللهم عجل لولیک الفرج خدایا!!! خروج از ماه مبارک را برای ما مقارن با خروج از تمامی گناهان قرار بده... "آمین" عید فطر و جشن طاعت بر ره یافتگان ضیافت الهی مبارک
Design By : Pichak |