چم مهر
نمی دانم ... آمدنت را خواب دیدم یا رفتنت را ؟ به گمانم هر دو ! چه شیرین بود آمدنت، مثل رویاهای کودکانه،با تبسمی آسمانی همراه بود. کوتاه ... و چه تلخ و آشفته بود رفتنت، مثل آمدنت بی خبر،ناگهان ولی همچون کابوس،پریشان،بی پایان کلید بیداری از این کابوس به دست های سرد مرگ سپرده شده چقدر مشتاق بیداریم و چقدر به آسمان نزدیک !!!
اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است... ( دکتر علی شریعتی )
کاش دوستی آدم ها مثل رفاقت چشم و دست بود وقتی دست زخم می شه چشم گریه می کنه وقتی چشم گریه می کنه دست اشکاشو پاک می کنه وقتی تنهاییم دنبال یک دوست می گردیم، وقتی پیدایش کردیم دنبال عیب هایش می گردیم، وقتی از دستش دادیم دنبال خاطره هایش می گردیم... و باز تنهاییم... با علم اگر عمل برابر گردد کام دو جهان ترا میسر گردد مغرور مشو به خود که خواندی ورقی زان روز حذر کن که ورق بر گردد "ابو سعید ابوالخیر"
کوتاه ...
کوتاه ...
Design By : Pichak |