چم مهر
مادر تنها واژهای است که برای نوشتنش نیاز به هیچ تعبیری ندارد... می نویسم برای مادری که یکسال شد و هنوز رفتنت را باور نکرده... مادری که هنوز چشم به راه است، به راهی که رفتی و زود برگردی... ولی جز یک خبر که بدترین خبر دنیا برایش بود چیزی از تو نیامد... یکسال از رفتن تو گذشت پیروزجان ولی مادرت صدسال پیر شده... آنقدر چهره اش خسته و افتاده است که انگار همه ی دنیا را به دنبال پیروزش گشته است... و خوب می دانم هنوز رفتنت را باور نکرده... نبودنت برای ما درد دارد...دردی که هیچ درمانی ندارد... و تصور کن نبودنت برای مادرت چه دردی دارد!!! درد دارد نبودنت برای پدری دلسوز و مهربان... پدری که تو تمام عمرش بودی... پدری که تمام زندگیش را برای بزرگ شدن تو گذاشت... و چقدر برای پدر درد دارد دیدن جای نبودنت کنار دوستانت... پیروز جانم!!! زندگی بعد از تو اجبار شد برای همسرت... همسری که هنوز عشقت را در سینه دارد و این عشق برایش تمام شدنی نیست... همسری که هنوز نگاهش بهت دارد و جای خالیت را با هیچ چیزی نمی تواند پرکند... با رویاهای با تو بودن آمد و چقدر تلخ است روزهای باقی مانده از عمرش را بی تو سر کند... درد دارد وقتی نبودنت می آید و مینشیند بر روی شانه هایش... به خدا سنگین است بیادتیم با خاطرات بودنی ات... دوستت دارم پیروزجان روحت شاد رفیق روزهای سخت
Design By : Pichak |