امتیاز وبلاگ ها تا این لحظه

مختار تندر - چم مهر
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























چم مهر

Image result for ?رفت بی آنکه مرا به خدا بسپارد?‎

من مستم و مدهوشم، شبگرد قدح نوشم

از طایفه‌ی بی‌خبرانم، دیوانه‌ی با نام و نشانم

من قصه نمی‌دانم، افسانه نمی‌خوانم

دردی کش میخانه‌ی عشقم، در حلقه‌ی صاحب نظرانم

مرا می ز جام وفا باید ای می فروشان

 مرا خانه میخانه‌ها باید ای باده‌نوشان

من از آنچه رسوا کند نام عاشق نترسم

 از آن می که آتش زند کام عاشق نترسم

بیا ای عشق افسونگر، فراموشم مکن دیگر

تو ای روان من، شور جان من، امید من

در جهان من به زندگانی، تویی که جاودانی

مرا می ز جام وفا باید ای می فروشان

مرا خانه میخانه‌ها باید ای باده‌نوشان

من از آنچه رسوا کند نام عاشق نترسم

از آن می که آتش زند کام عاشق نترسم

من مستم و مدهوشم، شبگرد قدح نوشم

از طایفه‌ی بی‌خبرانم ، دیوانه‌ی با نام و نشانم

من قصه نمی‌دانم، افسانه نمی‌خوانم

دردی کش میخانه‌ی عشقم

 در حلقه‌ی صاحب نظرانم

 

من از آنچه رسوا کند نام عاشق نترسم

می نویسم برای تو و بیاد تو...


نوشته شده در شنبه 94/4/20ساعت 9:51 صبح توسط مختار تندر نظرات ( ) |

 

شب قدر است،شب احیا...

شب دعا و راز و نیایش باخدا...

عفو و عافیت و بخشش...

...و باز التماس و زار زار گریه کردن...

یارب!!!

از تو ممنونم که همیشه و در همه حال بودی و تنها تو بودی...

حال نمی دانم از تو چه می خواهم...

و یا شاید خواسته هایم آنقدر زیاد باشند که از گفتنشان شرمنده باشم...

آن چیز که از همه خوشحالترم می کند،این آبروییست که از شما دارم

 و ممنونم که آبرومندم کردی...

خدایا!!!

یادت هست پارسال همین شب ها؟؟؟

آری پارسال که عمو و پیروز هم بودند

 و کنار ما و دوش به دوش ما از تو حاجت می خواستند...

نمی دانم حاجت روا شدند یا نه...

ولی می دانم که پروازشان دادی به سوی خودت...

پرواز به سوی تو از نگاه ما کوچ از این دنیا و خاموش شدن است...

اما می دانم که تو بهتر از همه می دانی و این مرگ خاموشی نیست...

عمو در اوج دلواپسی و نگرانی که بعد از او چه خواهد شد

 و آینده بچه هایش چگونه رقم می خورد رفت...

پیروز که تازه غرق خوشی های دنیا شده بود

 و رخت دامادی برتن کرده بود پرواز کرد...

درد رفتن هردو عزیزمان کمرشکن بود...

خدایا میشه ببینمشون؟؟؟

خدایا مواظبشون باش...

خدایا همه را عاقبت به خیر بگردان...

یارب نظر تو برنگردد...

عاشقتم خدای خوبم...

التماس دعا


نوشته شده در دوشنبه 94/4/15ساعت 11:25 صبح توسط مختار تندر نظرات ( ) |

چه ساده می نویسند روی کاغذ اعلامیه ها:

چهل روز گذشت...

براستی با کدام واژگان

به چه زبان

و با چه رنگی

نبود وجود مهربانت را

میتوان تفسیر کرد...

برای نوشتن از غم بی تو بودن

نه آنقدر قلم دارم و نه آنقدر کاغذ...

و فکر نمیکنم جمله ای باشد برابر نبودنت...

  

چهل روز از پرواز تو گذشت و چه ها که بر خانواده ات نگذشت...

پدر و مادری چهل روز است اولین ثمره زندگیشان را به خاک سپرده اند...

و عروسی که چهل روز است بی دامادش روزها را میگذراند...

غم هایش را سکوت کرده...

و هیچکس نمی داندچقدر سخت است،

 بیشتر از طول زندگیت در غم فقدان عشقت زندگی کردن...

چقدر تلخ است...

اون که سپردی به باد حسرت

تمام دار و ندار ما بود...


نوشته شده در دوشنبه 94/3/25ساعت 10:11 صبح توسط مختار تندر نظرات ( ) |

دوسه روزیست که نبودت غم اشک را روی صورت هامان میسوزاند...

نگاه غمگین پدر...

دل شکسته ی مادر...

نگاه بهت زده ی همسرت

و

جای خالیت کنار دوستانت

این روزها خودش روضه ایست برایمان...

سی و چهارمین بهارت عجب خزانی شد...

نمیدانم تو را باید ناکام خواند یا دختری که قراربود عروس لحظه هایت باشد!!!

اما فقط چندروز باتو زندگی کرد و امروز نبودنت را با سکوت

 و نگاهی منتظر پرکرده و چشمانش را به در دوخته

 تا مردی که هیچوقت بدقولی نکرده را درچهارچوب خانه اش ببیند...

قلب های زخمی مان را یاد روزهای باتو بودن مرهم است...

دوست دارم پیروز جان

جایگاهت بهشتی عزیزدلم

دلم گرفته ای رفیق!!!


نوشته شده در دوشنبه 94/2/21ساعت 11:20 صبح توسط مختار تندر نظرات ( ) |

Image result for ?غرور پدر?‎

همه میپندارند،

که عکس پدرم را

به دیوار خانه ام آویخته ام

اما نمی دانند!!!

که دیوار خانه ام را

به عکس پدرم تکیه داده ام...

با تمام وجودم دوستت دارم و بهت افتخار می کنم پدرجان...

آغوشی گرم و تکیه گاهی امن هستی برای ما...

ولی پدرجان!!!

امسال وظیفه ات سنگینتر شده

عمو نیست

و بچه های عمو بیشتر از هرزمانی به تو احتیاج دارن...

میدانم هستی و بیشتر از ما به یاد اونایی،

اما گفتم تا بدانند که هستی...

عاشقتم پدرجان...عاشق تو

و

عاشق غرورت


نوشته شده در دوشنبه 94/1/31ساعت 7:56 صبح توسط مختار تندر نظرات ( ) |

کاش میشد زندگی تکرار داشت

تو رفتی ما غریب شدیم...چه دنیای عجیبیه...

عمو رفت...

دنیای من دیگه عمو نداره...

میدونم که این درد،نه درمونی داره و نه پایانی...

درد نبودن تو و جای خالی خنده هات و مهربونیات

 تا ابد درقلب من موندگاره عموجونم...

تو چقدر شیرین بودی عمو...

چقدر دوست داشتنی و خواستنی بودی...

تو نه فقط برای من،برای همه عزیز بودی و الگو...

تو اسوه ی رفاقت و دوستی بودی...

فراموش شدنی نیستی عمو و تا ابد در قلب همه موندگاری...

فقط یادت باشه که خیلی زود تنهامون گذاشتی!!!

خوش به حال اونایی که تو رفتی پیششون...

چقدر حسودیم میشه به اونا و چقدر متنفرم از این دنیا...

 دلم برات تنگ شده عمو...

کجای این دنیا پابکوبم که برام عمو بیارن!!!


نوشته شده در چهارشنبه 93/12/13ساعت 10:30 صبح توسط مختار تندر نظرات ( ) |

غرورم...

لعنتی ترین ویژگی دوست داشتنی من است...

غرورم...

گرچه گاهی مرا از پا درآورده اما زندگیم برپایه اش بنا شده است!!!

مغرورم...

اما نه در برابر خدا...

نه در برابر عزیزانم...

مغرورم در برابر دیگران تادوربرشان ندارد!!!

پس غرورم را نشانه نگیر!!!

چون خودت را می شکنی


نوشته شده در شنبه 93/10/20ساعت 8:55 صبح توسط مختار تندر نظرات ( ) |

تا به حال به آپارتمان دقت کردی؟؟؟!!!؟؟؟

سقف زندگی یکی،کف زندگی دیگریست!!!

دنیا بطور ناجوانمردانه ای آپارتمان است...

سقف آرزوهای یکی،کف آرزوهای دیگریست...


نوشته شده در شنبه 93/9/15ساعت 10:23 صبح توسط مختار تندر نظرات ( ) |

ای بابا!!!

چقدر ده نفره ببریم؟؟؟

لباس سیاه برتن استقلالیا ماند...

شیش،شیش،شیش تایی ها...


نوشته شده در دوشنبه 93/9/3ساعت 7:46 صبح توسط مختار تندر نظرات ( ) |

خوشحالم که ساعت ها را عقب کشیده اند،

حالا یک ساعت بیشتر

عاشقت بوده ام...


نوشته شده در شنبه 93/7/5ساعت 9:8 صبح توسط مختار تندر نظرات ( ) |

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

Design By : Pichak